عالم ناز
گفتی که حیرانت کنم سر در گریبانت کنم
زلف پریشان بشکنم عمری پریشانت کنم
گفتم مکن ،جانم مکن ،دیگرپریشانم مکن
تاطّره از هم نشکنی جانرا به قربانت کنم
باز آمدی ،بازآمدی ،ای عشوه پرداز آمدی
در عالم ناز آمدی تا باز مهمانت کنم
چون آمدی جانم مرو شکسه پیمانم مرو
در پای دل ، زولانه ای از زلف پیچانت کنم
بنشین تا ساغر کشیم
پیمانه ای پِِِِرکن زمی ، تا سر به پیمانت کنم
گویم دلم را خون مکن ، عشوه مده افسون مکن
یک روز از روی وفا گفتی که درمانت کنم
عشق تو آئین من است، مهر رخت دین من است
یا کفر زلفت بنگرم با فکر ایمانت کنم
ز ناز گیسوی بتان ، دارم شفیقی در میان
دلدار میگوید نهان ، روزی مسلمانت کنم.
آهنگ ناز
ای لعبت، شوخ چشم طناز
چشمان تو آشیانه راز
آندم که چو کودکان لجباز
آهنگ کرشمه میکنی باز
باهر که کنی ،بامن مکن ناز
روزیکه قرار من ربودی
رویای بهارمن ربودی
شیرازۀ کار من ربودی
گفتی که تسلیم دهی باز
باهر که کنی ،بامن مکن ناز
تو دوای درد منی ، تو امید زندگی منی
ای که تو آتش عشق را در وجود من شعله ور کردی ، بیا و این آتش سوزان عشق را با
حضورت در کنارم خاموش کن ، بیا و با خود باران عشق را در این قلب پر از درد من نازل
کن! بیا و باران عشق را بر روی کویر تشنه و خشک و پر از درد قلبم نازل کن تا قلبم دریایی
شود که هر قطره از آب آن دریا پر از محبت و عشق تو باشد
اگر به جای یک قلب در سینه ام صد قلب داشتم :
می گذاشتم که هر صد قلب را به جرم عاشقی از سینه بیرون بکشند و قربانی کنند !
چرا که در مذهب عاشقان ، قربانی شدن
داوطلبانه ، اولین شرط عضویت است !!!